نشست "ما و میراث فلسفی یونان" برگزار شد
نشست "ما و میراث فلسفی یونان" روز شنبه ۲ تیر در سالن حافظ خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی خانه اندیشمندان علوم انسانی، نشست "ما و میراث فلسفی یونان" به همت گروه فلسفه خانه اندیشمندان علوم انسانی، روز شنبه ۲ تیر ۱۴۰۳ در سالن خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. مالک شجاعی دبیری این نشست را برعهده داشت. خلاصه ای از گزارش این نشست در ادامه می آید.
محمدجواد اسماعیلی از استادان دانشگاه، ابراز داشت: این "ما" خودش محل درنگ و تأمل است. اگر ما برگردیم به روزگاری که با یونانیان همسایه بودیم، این همسایگی داد و ستدهایی به همراه داشته است. بیشترین چیزی که درباره آن در حوزه ایران و یونان نوشته اند، درباره جنگ ها است. در آثار افلاطون و ارسطو با صراحت از نظام اداری و زمامداری ایرانیان یاد می شود.
وی افزود: ما چهار ترجمه از طبیعیات ارسطو به زبان فارسی داریم که هیچ کدام از آن ها از زبان یونانی ترجمه نشده است. نسل جدیدی که الان مستقیما از منابع یونانی استفاده می کنند، شجاعانه و آگاهانه می توانند از منابع مبدأ استفاده کنند و این حس خوبی به ما می دهد. درباره جنبه آموزشی میراث یونانی، الان در دانشگاه های شهید بهشتی و تهران به عنوان یک رشته تحصیلی در مقطع دکتری تدریس می شود.
در ادامه امیرحسین ساکت از استادان دانشگاه، اظهار داشت: عنوان بحث من، افلاطون الهی و ارسطوی ملحد است. این ها صرفا تصوراتی است که اسلاف ما از افلاطون و ارسطو و فلسفه آن ها داشتند و البته چندان هم بی اساس نیست. این سوال مطرح می شود که چرا به رغم سنخیتی که افلاطون با تعالیم اسلامی و مسیحی داشت و به رغم بدنامی ارسطو، این آثار ارسطو بود که در جوامع اسلامی و مسیحی رونق یافت؟
وی افزود: ارسطو هرگز ارسطوی الهی نشد. هرگز حکیم نبود. ما وقتی لفظ حکیم را می شنویم، افلاطون به یادمان می آید. در قرون وسطای مسیحی گرچه ابتدا نوبت به فلسفه نوافلاطونی رسید اما در نهایت ابتدا بعد از نهضت ترجمه، کلیسای مسیحی آثار ارسطو را به عنوان فلسفه رسمی مسیحی برگزید. در عالم اسلام هم تقریبا شاهد این موضوع هستیم. افلاطون اقبالی در عالم اسلام نداشت و هیچ گاه آثار او ترجمه نشد. تقریبا تمام آثار ارسطو به لاتین و عربی ترجمه شد. به نظر می رسد از ابتدا ورود افلاطون به عالم اسلام و مسیحیت ممنوع بوده است. تصور می کنم فلسفه افلاطون با تعالیم اسلامی و مسیحی نزدیکی بیشتری دارد. افلاطون بود که از بی اعتباری این جهان در مقابل آن جهان صحبت می کرد نظریه سیاسی افلاطون هم قرابت بیشتری با فلسفه اسلامی یا کلیسای مسیحیت دارد. در پاسخ به سوالی که در ابتدا مطرح شد، می توان گفت یونانی افلاطونی به مراتب سخت تر از یونانی ارسطو است. ارسطو کمتر به آیین ها و اساطیر خدایان یونانی اشاره می کند.
در ادامه ملیحه ابویی مهریزی از استادان دانشگاه، بیان داشت: وقتی می خواهیم که به آراء یک فیلسوف دسترسی داشته باشیم، قاعدتا صرف آثار آن فیلسوف کفایت نمی کند، باید به مواجهه آن فیلسوف در مقابل جو فرهنگی زمان خود نیز توجه کرد.
وی افزود: در کتاب پیشرفت افلاطون، گیلبرت رایل دیدگاه راست کیشانه از افلاطون را سعی می کند به چالش بکشد که این طور افلاطون را ترسیم کرده اند که وی شاگرد سقراط بود و با مرگ سقراط شروع به نگاشتن کرد. ارسطو را شاگرد افلاطون معرفی می کنند و بیان می کنند که تاسیس آکادمی گویی تحقق رویای افلاطون بوده است. تصویری که ارائه می دهند، افلاطون یک فیلسوف بسیار ایستایی است. در این کتاب می توانیم تصور کنیم که رایل به دو پرسش تلویحی پاسخ می دهد که چرا افلاطون آثارش را به زبان محاوره نوشته و آثارش را برای چه کسانی نوشته است؟ رایل پاسخ می دهد که در یونان محاوره نویسی رایج بوده است. افلاطون آثار اولیه خود را علاوه بر این که به شکل محاوره می نویسد، این محاوره را به شکل مناظره و جدل مطرح می کند. رایل مطرح می کند که مناظره هم در یونان باستان امری رایج و متداول بوده است.