نشست "رسانه و تکوین اجتماع مدرن" برگزار شد

نشست "رسانه و تکوین اجتماع مدرن" روز سه شنبه ۲۵ آذر در دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی خانه اندیشمندان علوم انسانی، چهارمین نشست از سلسله نشست های «زیست ارتباطی در جهان معاصر» به همت معاونت فرهنگی دانشگاه علامه طباطبائی و با همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی، روز سه شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ با سخنرانی غلامرضا کاشی، عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی، در سالن دفاع دکتری دانشکده ارتباطات این دانشگاه برگزار شد. کاشی در این نشست که با حضور اساتید، دانشجویان و دبیرعلمی آن حسین زینالی برپا شد، به موضوع رسانه و تکوین اجتماع مدرن پرداخت. آنچه می خوانید گزارشی از سخنرانی دکتر کاشی در این نشست است.

قلمروزدایی و قلمروزایی

کاشی گفت:« مدعای اصلی من این است که رسانه‌های دنیای جدید ـ از روزنامه و رادیو گرفته تا تلویزیون ـ نه صرفاً یکی از پدیده‌های مدرنیته، بلکه شرط امکان ظهور آن بوده‌اند. بدون رسانه‌ها، نه اجتماع سیاسی مدرن شکل می‌گرفت و نه دولت مدرن اساساً قابل تحقق بود. رسانه‌ها در این معنا، افزوده‌ای ثانوی بر مدرنیته نیستند، بلکه زیرساخت ادراکی، زبانی و اجتماعی آن را تشکیل می دهند. مدرنیته در فرایندی شکل گرفت که می‌توان آن را نوعی «قلمروزدایی» و سپس «قلمروزایی» دانست».

جهان پیشامدرن

او گفت:« جهان پیشامدرن بر مجموعه‌ای از قلمروهای متعین استوار بود که مدرنیته آن‌ها را از هم گسست و سپس در صورتی تازه بازسازی کرد. نخستین قلمرو، قلمرو مکان بود. در جهان قدیم، زندگی اجتماعی به مکان‌های مشخص و آشنا گره خورده بود: دولت‌شهر، روستا، محله، کلیسا و فضاهایی با حدود جغرافیایی و اقلیمی روشن. این مکان‌ها نه‌فقط محل زیست، بلکه مبنای هویت اجتماعی، اخلاقی و سیاسی ایران بودند. مولفه دوم، زمان بود. زمان در جهان پیشامدرن، زمانی دایره‌وار و تکرارشونده بود؛ نوعی حالِ ممتد که بر سنت، آیین و بازگشت استوار بود. گذشته و آینده در دل چرخه‌ای معنادار حل می‌شدند. مولفه سوم، آشنایی‌های چهره‌به‌چهره بود. اجتماع قدیم، اجتماعی کوچک، محدود و قابل شناخت بود؛ افراد یکدیگر را می‌شناختند و روابط انسانی عمدتا بر پایه خویشاوندی، همسایگی و تجربه مستقیم شکل می گرفت.

او درباره زبان در جهان پیشامدرن گفت:« زبانی متصل به تجربه زیسته روزمره بود؛ ابزاری برای تبادل معنا در قلمروهای کوچک و آشنا بود. این زبان عمدتاً فاقد انتزاع و فاصله بود و در دل زندگی روزمره معنا می‌یافت. اما با ظهور رسانه‌ها، زبان از بستر گفت و گوی مستقیم جدا شد و به ساختاری کلان، عمومی و انتزاعی بدل گشت. به‌محض آنکه گفتار به مقاله روزنامه، برنامه رادیویی یا روایت تلویزیونی تبدیل می‌شود، زبان از سطح تجربه زیسته فاصله می‌گیرد و امکان تولید مفاهیم عام و فراگیر را می‌یابد. همین زبان رسانه‌ای‌شده بود که امکان فهم و سازمان‌دهی قلمروهای بزرگ، زمان خطی و جمع ناآشنایان را فراهم کرد. مفاهیمی چون «ملت»، «ایران»، «پیشرفت»، «ترقی»، «آینده» و «توسعه» محصول همین تحول‌اند».

زبان رسانه ای شده

کاشی گفت:« در پرتو همین زبان رسانه‌ای‌شده، حافظه جمعی، خاطره جمعی و آرزوهای جمعی شکل گرفتند. در جهان قدیم، حافظه‌ها پراکنده، محلی و محدود بودند؛ اما در جهان مدرن، نوعی حافظه کلان پدید آمد که حافظه‌های خرد را در خود ادغام کرد. اجتماع سیاسی مدرن دقیقا بر بستر همین ساختار زبانی امکان پذیر شد. رسانه‌ها در دوران روزنامه، رادیو و تلویزیون، بیش از آنکه صرفاً ابزار اطلاع‌رسانی باشند، قدرت عظیمی در قلمروزایی داشتند. آنچه از جهان قدیم فروپاشیده بود، در قالبی تازه بازسازی شد. نتیجه این فرایند، شکل‌گیری دولت-ملت‌های قدرتمند و لویاتانی بود. این دولت‌ها به‌واسطه ایدئولوژی‌ها سازمان یافتند. ایدئولوژی‌ها که از قرن نوزدهم به‌تدریج شکل گرفتند، در قرن بیستم به اوج خود رسیدند و ابزار اصلی سامان‌دهی اجتماع سیاسی ایدئولوژی‌ها زمان را خطی کردند، جمع ناآشنایان را حول یک رأس مرئی سازمان دادند و جامعه را در نسبت با دولت نامرئی ساختند. مردم عمدتاً نه در خودِ جامعه، بلکه در چهره حکومت، رهبر، بروکراسی و ساختارهای بالادستی رؤیت‌پذیر می‌شدند. قاعده جامعه در ابهام فرو می‌رفت و رأس قدرت برجسته و نورانی می‌شد. این صورت‌بندی، امکان بسیج، کنترل و فرمان‌بری گسترده را فراهم می‌کرد».

بحران بنیادین نظم، بحران اخلاق!

کاشی گفت:« اما بحران بنیادین این نظم، بحران اخلاق بود. اخلاق فضیلت که به جهان قدیم تعلق داشت ـ و با مکان‌مندی، زمان متعین و آشنایی چهره‌به‌چهره سازگار بود ـ در قلمرو دولت-ملت‌های بزرگ ناممکن شد. جای اخلاق را منطق ماکیاولیستی قدرت گرفت. ایدئولوژی‌ها سوژه‌های پارتیزان ساختند: سوژه‌هایی وفادار به آرمان، اما تهی از اخلاق مدنی. این سوژه‌ها برای تحقق آینده‌ای آرمانی، قربانی‌سازی در حال و گذشته را مجاز می‌شمردند. نتیجه، دولت‌هایی بود که به‌نام آرمان، فریب، خشونت و سرکوب را مشروع می کردند».

او گفت:« در همین چارچوب است که می‌توان فهمید چرا اجتماع سیاسی مدرن، در بنیاد خود، واجد نوعی بی‌اخلاقی ساختاری بود. رژیم‌های اخلاقی جدید ـ از اخلاق وظیفه‌گرای کانتی تا فایده‌گرایی ـ هرگز نتوانستند خلأ اخلاق فضیلت را به‌طور کامل پر کنند. اخلاق به حوزه‌ای انتزاعی، فردی و غیرمکانی رانده شد و سیاست، بیش از پیش به قلمرو قدرت عریان بدل گشت».

او گفت:« امروز اما با تحول تکنولوژی و ظهور رسانه‌های جدید، این فرماسیون در حال دگرگونی است. رسانه‌های نو، ساختار سلسله‌مراتبی پیشین را به چالش کشیده‌اند. ابر ابهامی که پیش‌تر قاعده جامعه را می‌پوشاند، به‌تدریج به سمت رأس قدرت حرکت می‌کند. مردم بیش از گذشته در سطح جامعه رؤیت‌پذیر می‌شوند و مناسبات خرد اجتماعی، فرهنگی و عاطفی مجال بروز می‌یابند. این تحول،هرچند می‌تواند هم‌زمان قدرت حکومت‌ها را نیز افزایش دهد، اما جامعه را نیز از حیث عاملیت تقویت می‌کند».

پر رنگ بودن نقش تصویر

او گفت:« ما در آستانه عصری قرار گرفته‌ایم که در آن تصویر، بیش از زبان و کانسپت، نقش ایفا می‌کند. اجتماعات سیاسی جدید دیگر حول ایدئولوژی‌ها و مفاهیم انتزاعی شکل نمی‌گیرند، بلکه حول تصویر و تجربه زیسته سامان می‌یابند. تصویر دیگر حاشیه متن نیست؛ خود متن است. در این وضعیت، زبان کارکرد پیشین خود را به‌عنوان ابزار سازمان‌دهی کلان از دست می‌دهد و جای خود را به اشکال دیداری، حسی و تجربی می دهد».

کاشی گفت:« این نوع اجتماع سیاسی الزام‌آور و اردوگاهی نیست. سوژه‌ها نه از سر اجبار مفهومی، بلکه از دل تجربه وجودی متعهد می‌شوند. تعهد در اینجا داوطلبانه است و از بالا دیکته نمی‌شود. به همین دلیل، این صورت‌بندی جدید، ظرفیت اخلاقی بالاتری دارد. اخلاق در اینجا نه فرمانی انتزاعی، بلکه پاسخی به تجربه رنج، آسیب و همدلی است. در این صورت‌بندی تازه، نقش هنرمندان، فیلم‌سازان، عکاسان، نویسندگان و تولیدکنندگان تصویر پررنگ‌تر از ایدئولوگ‌هاست. هدف، نفوذ به لایه‌های زیرپوستی تجربه انسانی است، نه اقناع مفهومی. تصویر می‌تواند انسان را به‌نحو وجودی درگیر سازد و تجربه‌ای را منتقل کند که زبان انتزاعی از انتقال آن ناتوان است».

 

او در ادامه گفت:« در سوی دیگر، مخاطب نیز مسئول است. وفاداری به تعهدی که تصویر در او برمی‌انگیزد، اساس شکل‌گیری اجتماعات اخلاقی داوطلبانه است. واکنش جهانی به فجایع انسانی معاصر نشان داده است که بدون میانجی‌گری ایدئولوژی‌ها نیز می‌توان وجدان‌های جمعی را بیدار کرد و همبستگی اخلاقی آفرید. این وجدان‌ها الزام‌آور نیستند، اما از درون، انسان را به مسئولیت فرا می خوانند. البته این وضعیت خالی از مخاطره نیست. سیلاب تصاویر، امکان بی‌حسی، اشباع عاطفی و عبور سطحی از رنج را نیز در خود دارد. اما این تمام ماجرا نیست. شکسته‌شدن انحصار بازنمایی، امکان کنش اخلاقی مستقل را نیز فراهم کرده است. عاملیت هرگز به صفر نمی‌رسد و قلمرو آن از پیش قابل تعیین نیست. عاملیت در دل میدان عمل، شکاف‌ها را می‌یابد و امکان های تازه می آفرینند».

کاشی در پایان گفت:« ما در حال گذار به صورت‌بندی تازه‌ای از اجتماع سیاسی هستیم. این گذار هنوز ناتمام است و افق آن به‌طور کامل روشن نشده، اما امکان‌های تازه‌ای برای اخلاق مدنی، مسئولیت فردی و همبستگی انسانی گشوده است. تضعیف ایدئولوژی‌ها، هرچند با ناامنی و عدم تعین همراه است، اما هم‌زمان فرصتی برای بازاندیشی در سیاست، اخلاق و زیست جمعی فراهم می‌کند. اگر اهل رسانه، اندیشه و هنر این سویه را آگاهانه تقویت کنند، می‌توان به ظهور اجتماعات سیاسی اخلاق‌مدارتر، روادارتر و انسانی‌تر امید بست».

تهیه گزارش: آیدا آستانی

اخبار

تاریخ نگارش: ۱۴۰۴/۰۹/۳۰

کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت و محتوای آن متعلق به خانه اندیشمندان علوم انسانی است.